دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320Psychological background of Jewish fundamentalismزمینههای روانشناختی بنیادگرایی یهودی3215731910.22059/jpq.2016.57319FAشجاعاحمدونددانشیار گروه علوم سیاسی دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطباییJournal Article20090510به زعم کاستلز، بنیادگرایی برساختن هویتی برای یکسان سازی رفتار فردی و نهادهای جامعه با هنجارهای برگرفته از احکام خداوند توأم با مرجعیتی مقتدر است که واسطه خدا و بشریت است. قرار گرفتن ایشان در فضای سرکوب موجب بروز تمایلات خشونت طلبانه در آنها می شود. اینان تفسیر خود از دین را مطلق و در مرکز هستی می پندارند. آنها دچار خودشیفتگی افراطی هستند. این خودشیفتگی موجب می شود تا تمام حقیقت را در انحصار خود بینند و دیگران را مفسد، مرتد، منحرف بدانند. اوضاع نامناسب معیشتی و ناعادلانه مردم در برخی کشورها نیز این گرایش را تقویت کرده است. این وضعیت در موردگروه های یهودی که غالباً با اوضاع نامساعد اقتصادی – اجتماعی و ناهنجاری مواجهند کاملا صدق می کند. بدینسان، پرسش مقاله این است که ظهور گروه های بنیادگرا با خصلت های پیش گفته و خصوصاً گرایش به خشونت معلول چه عللی است؟ در این میان، جایگاه علل روانشناختی کجاست؟ پاسخ خود را بر این فرضیه استوار کرده ایم که: بنیادگرایی ریشه در ناکامی های فردی و اجتماعی افراد و گروه های قومی خاص دارد که در قالب واکنش های افراطی هم به جامعه سنتی و هم به جامعه مدرن ظهور پیدا می کند. بررسی این فرضیه با استفاده از چارچوب نظری تد رابرت گار در کتاب چرا انسان ها شورش می کنند؟ انجام می شود.به زعم کاستلز، بنیادگرایی برساختن هویتی برای یکسانسازی رفتار فردی و نهادهای جامعه با هنجارهای برگرفته از احکام خداوند توأم با مرجعیتی مقتدر است که واسطۀ خدا و بشریت است. قرار گرفتن ایشان در فضای سرکوب موجب بروز تمایلات خشونتطلبانه در آنها میشود. اینان تفسیر خود از دین را مطلق و در مرکز هستی میپندارند. آنها دچار خودشیفتگی افراطیاند. این خودشیفتگی موجب میشود تا تمام حقیقت را در انحصار خود ببینند و دیگران را مفسد، مرتد و منحرف بدانند. اوضاع نامناسب معیشتی و ناعادلانۀ مردم در برخی کشورها نیز این گرایش را تقویت کرده است. این وضعیت در مورد گروههای یهودی که اغلب با اوضاع نامساعد اقتصادی – اجتماعی و ناهنجاری مواجهاند کاملاً صدق می کند. بدینسان، پرسش مقاله این است که ظهور گروههای بنیادگرا با خصلتهای پیشگفته و بهخصوص گرایش به خشونت معلول چیست؟ در این میان، جایگاه علل روانشناختی کجاست؟ پاسخ خود را بر این فرضیه استوار کردهایم که: بنیادگرایی ریشه در ناکامیهای فردی و اجتماعی افراد و گروههای قومی خاص دارد که در قالب واکنشهای افراطی هم به جامعۀ سنتی و هم به جامعۀ مدرن ظهور پیدا میکند. بررسی این فرضیه با استفاده از چارچوب نظری تد رابرت گار در کتاب چرا انسانها شورش می کنند؟ انجام میگیرد.https://jpq.ut.ac.ir/article_57319_c460deb8b21cdcad8efc63041ffca380.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320Reviewing diplomatic and council staffs record of the USA in Tehranباز خوانی پروندۀ کارکنان دیپلماتیک و کنسولی ایالات متحده در تهران (دعوای ایالات متحدۀ آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران)23425732010.22059/jpq.2016.57320FAسید داودآقاییاستاد گروه علوم سیاسی دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران0000-0002-5381-0804Journal Article20140107Follower university students of Imam Khumaini reacted in 4/11/1979 and occupied the USA embassy in Tehran in protest against the supporting of Mohammad Reza Pahlavi by the USA to provide conspiracy like what happened as the coup in 18/8/1953 and interference of the spies and relation with the specious elements in Iran to remove Islamic Republic Of Iran. The UAS following the political failures, 25 days after the occupation of the embassy in 29/11/1979 registered a claim in secretariat of the international court. According to the mentioned claim that is claimed UAS bill, this country claimed: according to the four international conventions like Wien 1961 and1963 about the diplomatic and council relations and also friendship treaty, economic relations and council rights between Iran and the USA made in 1955 and also crimes against persons under international support convention1973 each confirmed the qualification of the court separately, could vote the UAS request positively. After all in present research the USA documents and reasons, Iran superficial claim which is reflected in two letters of the court and the court reasons in final issued verdict and generally, the done process in this document are focused.دانشجویان پیرو خط امام در 13 آبان 1358 در اعتراض به پناه دادن ایالات متحدۀ آمریکا به محمدرضا پهلوی و با این فرض که آمریکا با حضور شاه در آن کشور در تدارک توطئهای همانند توطئۀ کودتای 28 مرداد 1332 است و مأموران دیپلماتیک و کارکنان کنسولی آمریکا در تهران نیز از طریق جاسوسی و ارتباط با برخی عناصر مشکوک در داخل در صدد براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران هستند، واکنش نشان دادند و سفارت آمریکا در تهران را اشغال کردند. دولت آمریکا نیز در پی ناکامیهای سیاسی در روند حل موضوع به راه حل حقوقی مبادرت ورزید و 25 روز پس از اشغال سفارت یعنی در 29 نوامبر 1979 دادخواستی را در دبیرخانۀ دیوان بینالمللی دادگستری به ثبت رساند. براساس این دادخواست که در لایحۀ آمریکا نیز تکرار شده است، این کشور مدعی بود دیوان مطابق با چهار عهدنامۀ بینالمللی شامل کنوانسیونهای وین 1961 و 1963 در مورد روابط دیپلماتیک و کنسولی و نیز عهدنامۀ مودت، روابط اقتصادی و حقوق کنسولی بین ایران و ایالات متحده منعقده در 1955 و نیز کنوانسیون تعقیب و مجازات جرایم علیه اشخاص مورد حمایت بینالمللی به سال 1973، که هر کدام جداگانه صلاحیت دیوان را تأیید میکنند، میتواند به دادخواست آمریکا پاسخ مثبت دهد. به هر حال در این مقاله به دلایل و استنادات آمریکا، اعتراض سطحی ایران که طی دو نامه به دیوان منعکس شد و دلایل و براهین دیوان در حکم نهایی صادره و بهطور کلی روند طیشده در این پرونده خواهیم پرداخت. https://jpq.ut.ac.ir/article_57320_ce4b3dd2b0b1eb4ab6f60dd142f9dd1c.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320Effect of Economic Globalization on America's Strategy for Efficiency of Sanctions against Iranجهانی شدن اقتصادی و نقش تهدید نظامی در راهبرد آمریکا برای کارامدی تحریم ایران43655732110.22059/jpq.2016.57321FAمحسنبیاتاستادیار دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه لرستانJournal Article20130429Threat to use military force against Iran has been repeated by US. These threats have been along with increasing sanctions and embargo against Iran. The question we address in this paper is: what is the impact of on military threats against Iran on effectiveness of sanctions and embargo against it? we will examine this hypothesis: in situation of global economy, Transforming of military option from an alternative for sanctions and embargo to a supplement to their, is most efficient strategy for US to Increase efficiency of sanctions and embargoes against Iran. Threat to use military force makes this efficacy through change in cost - benefit analysis of Iran or its business partners. However, usage of military prestige strategy by Iran has made the US strategy inefficient. Given to continuing of political ineffectiveness of sanctions and increasing military threats, the military prestige strategy should be axis of Iran policy against Sanctions.پس از سالها تنش بین ایران از یک طرف و آمریکا و متحدانش از طرف دیگر بر سر برنامۀ هستهای ایران، برنامۀ جامع اقدام مشترک (برجام) بین دو طرف به امضا رسید. ویژگی مهم سالهای اخیر، تهدید به کاربرد گزینۀ نظامی علیه ایران بود. این تهدید همراه با افزایش تحریمها و ممنوعیتهای تجاری بود.دلیل کاربرد تهدیدهای نظامی چه بود؟ بهطور کلی تهدید نظامی و کارامدی تحریمها و ممنوعیتهای تجاری چه رابطهای با هم دارند؟ چرا آمریکا و رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر بارها از تهدید نظامی استفاده کردند؟ بهترین راهبرد واکنشی ایران در وضعیت تحریم و تهدید نظامی، چه راهبردی میتوانست باشد؟ در این مقاله در جایگاه پاسخ به این پرسشها، ابتدا چارچوب نظری جدیدی برای بررسی کنشها و واکنشهای مرتبط با تحریم مطرح میشود که سه پایۀ مهم و نوآورانه دارد: 1. تعریفی متفاوت و جدید از تحریم و ممنوعیت تجاری؛ 2. تحلیل سود-هزینة مبتنی بر وضعیت و اعمال کنترل بر آن؛ 3. رابطۀ مکملی ابزارهای سیاست خارجی (تحریم و ممنوعیت تجاری و تهدید نظامی). در قالب این چارچوب نظری و برای پاسخ به پرسشهای مطرحشده، این فرضیه مطرح شده است: «در وضعیت اقتصاد جهانی، تبدیل کردن گزینۀ نظامی از جایگزینی برای تحریم و محدودیت تجاری به مکملی برای آنها، مهمترین راهبرد آمریکا برای کارامد کردن تحریمها و ممنوعیتهای تجاری علیه ایران بود». با محور قرار دادن این فرضیه و چارچوب نظری در مورد تحلیل کنشها و واکنشها در وضعیت تحریم و تهدید نظامی، نتیجه گرفتیم که تهدید به کاربرد گزینۀ نظامی از طریق تغییر تحلیل سود-هزینة ایران یا شرکای تجاری آن بر کارامدی تحریمها و ممنوعیتهای تجاری تأثیر گذاشته است. همچنین در نتیجهگیری عملی، استدلال کردیم که برای کشورهای مورد تحریم و تهدید نظامی همانند ایران در دورۀ قبل از برجام، راهبرد «نمایش قدرت نظامی» بهعنوان یکی از پایههای مهم سیاست ضد تحریمی میتواند راهبردی مفید باشد و مانع این تأثیر و در نهایت کاهش میزان کارامدی تحریم و ممنوعیت تجاری شود. https://jpq.ut.ac.ir/article_57321_1ae2ba3d962bb36cac8f9edc8319cefa.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320VARIOUS CRITERIA ARE INVOLVEDتحول کارکردیِ شعر، در بستر ساخت سیاسی اجتماعی در ایرانِ قرن نوزدهم67855732210.22059/jpq.2016.57322FAاحمدخالقی دامغانیاستادیار گروه علوم سیاسی دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانمجتبینیک فرجامدانش آموخته کارشناسارشد گروه جامعهشناسی سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20121014Various criteria are involved impacting trend of art and literature in a society. Socio-political infrastructure and changes within it are of the parameters affecting literature in a society. in 19th century in Iran, literature and poetry in particular was reformed fundamentally under impact of socio political structure. Courtier poetry was replaced by practical protest one To achieve this Whilst audience shifted from court to public, artists moved towards realism to express their political objectives In this research we aim to analyze some root causes of this reformation at Persian poetry and its move towards realism.در روند تحول در عرصۀ هنر و ادب یک جامعه عوامل گوناگونی دخیلاند. ساخت سیاسی و اجتماعی، و تحولاتی که در بستر آن رخ میدهند، از عواملیاند که همواره ادبیات هر جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند. در ایرانِ قرن نوزدهم ادبیات و بهویژه شعر با تأثیرپذیری از ساخت سیاسی- اجتماعی دچار تحولی کارکردی و بنیادین شد؛ شعر درباری جای خود را به شعری با کارکرد سیاسی و اعتراضی داد. در این زمینه هنرمند بهواسطۀ تغییر جایگاه مخاطب خویش از دربار به تودۀ مردم، برای بیان اهداف سیاسی خود به سمت رئالیسم حرکت میکند؛ در این پژوهش، قسمتی از ریشههای تحول شعر مدرن ایران تحت تأثیر ساخت سیاسی- اجتماعی و حرکت آن به سمت رئالیسم بررسی میشود.https://jpq.ut.ac.ir/article_57322_6c0aad533bbad894a882dc247d041ec4.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320Study of formation history of Islamization of Humanities in Iranعلوم انسانی اسلامی در ایران: واکاوی نقش جریانهای فکری پیش از انقلاب در شکل گیری آن871075732310.22059/jpq.2016.57323FAصادقزیباکلاماستاد گروه علوم سیاسی دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانمختارمظفرپوردانشجوی دکتری گروه علوم سیاسی دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20120627After the Islamic Revolution, many discussions have taken about Islamization of human sciences in Iran. In this research, we have study context of raised a debate among intellectuals, academics and generally in our society. The roots of this gradual evolution come back to attitudes and insights of educated people, intellectuals and some intellectual Clergymen from late 1320s. Other root goes back to early of Islamic Revolution there are some inconsistencies between activities of opposed student groups such as leftist groups and some views of academics led to islamization of human sciences and coupled with Revolution. Finally, After Islamic Revolution, took place efforts to implement the idea in the form of Cultural Revolution.پس از انقلاب اسلامی در زمینۀ اسلامیسازی علوم انسانی در ایران مباحث فراوانی صورت گرفته است. در این پژوهش زمینههایی که موجب مطرح شدن چنین بحثی در میان اندیشمندان، دانشگاهیان و بهطور کلی در سطح جامعۀ ما شده، بررسی شده است. ریشههای این موضوع به تحولی فکری باز میگردد که بهتدریج از اواخر دهۀ 1320 شمسی در نگرش و بینش دینی اقشار تحصیلکرده و روشنفکر جامعه از یکسو و برخی روحانیان نواندیش از سویی دیگر پدید آمد. زمینۀ دیگر، به اوایل انقلاب اسلامی باز میگردد که وجود پارهای ناسازگاریها میان برخی دانشگاهیان با حکومت اسلامی، چه در قالب فعالیتهای گروههای سیاسی دانشجویی مخالف انقلاب مانند گروههای چپ و چه در قالب دیدگاههای عدهای از استادان، به ضرورت اسلامی کردن علوم انسانی و همراه ساختن آن با انقلاب افزود،. سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی تلاشهایی برای عملی کردن این تفکر در قالب انقلاب فرهنگی صورت گرفت.https://jpq.ut.ac.ir/article_57323_953c6d0983bd5966e17728c0ae7fbc1b.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320The Formation of "tajadod-e āmerāneh" (Modernization) Political Thought in Iranian Modern History
(Case study of "Nāme farangestān")شکلگیری اندیشۀ سیاسی «تجدد آمرانه» در تاریخ معاصر ایران ( مطالعۀ موردی: نامۀ فرنگستان)1091285732410.22059/jpq.2016.57324FAابوالفضلشکوریاستادیار گروه علوم سیاسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرسآواتعباسیاستادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیJournal Article20111104After deposing Mohammad Ali Shah Qajar until Reza Shah's reign, tajadod-e āmerāneh (Modernization) as a Political Discourse turned to the main political paradigm in Iran. The political and social articles of "Nāme farangestān" journal had the main role in propagating this political thought. Considering "Nāme farangestān" articles as a speech act in relation to the intellectual and political contexts of its time, shows that political thought of tajadode āmerāneh (Modernization) is a response to insecurity and disorder crisis and also the failure of the progressive ideals of the constitutional revolution in Iran. Investigation of the process that the authors of this Journal left behind from facing the political crisis to providing a political order, beyond the ideological perspective, could suggest a theoretical explanation of the rise of Reza Shah as a reformer-dictator and therefore tajadod-e āmerāneh (Modernization) political thought in modern Iran.<em> اندیشۀ سیاسی تجدد آمرانه پس از سقوط محمدعلی شاه تا روی کار آمدن رضاشاه به گفتار سیاسی غالب در ایران تبدیل شد. مقالههای سیاسی و اجتماعی نامۀ فرنگستان مهمترین نقش را در ترویج این اندیشۀ سیاسی بر عهده داشته است. در این پژوهش با در نظر گرفتن مقالههای سیاسی و اجتماعی نامۀ فرنگستان بهعنوان یک کنش گفتاری در مورد زمینۀ فکری و سیاسی دورۀ انتشار آن، نشان داده شده اندیشۀ سیاسی تجدد آمرانه پاسخی به بحران ناامنی و بینظمی، و همچنین شکست آرمانهای ترقیخواهانۀ انقلاب مشروطه در ایران بوده است. پس از آن با بررسی فرایندی که نویسندگان مقالههای سیاسی و اجتماعی این مجله از مشاهدۀ مشکل سیاسی تا ارائۀ راهحل طی کردهاند، سعی شده فراتر از مواجهههای ایدئولوژیک، تبیینی نظری از پیدایش اندیشۀ سیاسی تجدد آمرانه و روی کار آمدن رضاشاه در تاریخ معاصر ایران ارائه شود.</em>https://jpq.ut.ac.ir/article_57324_fb985ac2af063f80d7715a857cde4c95.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320Beijing Consensus: New Model of Development in Globalised Ageاجماع پکن؛ الگوی نوین توسعه در عصر جهانیشده1291495732510.22059/jpq.2016.57325FAمحمدعلیشیرخانیاستاد گروه روابط بینالملل دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانفریبرزارغوانی پیرسلامیاستادیار گروه روابط بینالملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیرازJournal Article20130910The present study aims to answer the question that what the fundamental grounds and characteristics of Beijing Consensus Model are and what challenges may be posed before it. Concentrating on characteristics of Beijing Consensus Model, the present study argues that positive factors inclusive of Development-oriented foreign policy, significant economic indicators and good performance in the East-Asia financial crisis as well as such negative ones as gradual incompetency of Washington Consensus Model have bestowed on Beijing Consensus, with characteristics like precedence of creativity, role of government and significance of social change in the globalized era and in accordance with development model trends, a considerable significance. Examination of development model trends in state-market relations and dealing with Beijing Consensus Model in terms of its grounds, characteristics and challenges are the main parts of the study.هدف این مقاله پاسخ به این پرسش است که مهمترین زمینهها و شاخصههای مدل توسعۀ اجماع پکن و علت قرار گرفتن آن بهجای الگوی واشنگتن چیست و چه چالشهایی برای آن قابل تصور است؟ با ارزیابی شاخصههای الگوی اجماع پکن، زمینههایی ایجابی مانند سیاست خارجی توسعهگرا، شاخصهای چشمگیر اقتصادی، عملکرد قابل قبول در بحران مالی شرق آسیا در کنار زمینۀ سلبی همانند ناکارامدی تدریجی الگوی اجماع واشنگتن این فرضیه را حمایت میکند که اجماع پکن با شاخصههایی همچون اولویت ابتکار، توجه به نقش دولت و اهمیت تغییر اجتماعی در عصر جهانیشده و در مطابقت با روندهای الگویی توسعه از اهمیت الگویی بدیل برخوردار شده است. روند الگوهای توسعه در رابطۀ دولت و بازار و بررسی مدل اجماع پکن از حیث زمینهها، شاخصهها و چالشها نیز مورد توجه قرار میگیرند.https://jpq.ut.ac.ir/article_57325_d3d40c7ce271f28159d93029d69bad61.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320Back to the self as constituted tradition: The Case of Jalal Ahmadبازگشت به خویشتن به مثابۀ سنت برساخته (بررسی موردی آرای جلال آلاحمد)1511705732610.22059/jpq.2016.57326FAمحمدعبداله پور چناریاستادیار گروه علوم سیاسی دانشکدة حقوق و الهیات دانشگاه شهید باهنر کرمانJournal Article20110312One of the main concerns of intellectuals in the 40 and 50 th. Back to the concept of self-concern in such abundance in the works of Jalal Ahmad, law, and Nasr Farid is there. However, in this context, one must ask: Back to what self? In contrast, the return on the one hand, the rejection means and the other, a return to the past. However, such a return is guaranteed two assumptions: First, it implies awareness of the heritage of the past; the second is the return to the original meaning of a return to tradition. While the scrutiny, return to the default will be more than ever before. Hence, the present article is based on the assumption that tradition is constructed based on the ideas of antagonism Ahmad on a logical consequent it is nothing but a nativist and merge the religious with the political.یکی از مهمترین دغدغههای روشنفکران دهۀ 40 و 50ش. در ایران مفهوم <em>بازگشت به خویشتن</em> بود که چنین دغدغهای بهوفور در آثار جلال آلاحمد، شریعتی، فردید و نصر به چشم میخورد. در همین زمینه باید پرسید: بازگشت به کدامین خویشتن؟ در مقابل، این بازگشت از یک سو، به معنای نفی حال و از سوی دیگر، به معنای بازگشت به گذشته است. با وجود این، چنین بازگشتی متضمن دو پیشفرض است: اولاً دلالت بر آگاهی نسبت به میراث گذشته دارد؛ در ثانی این بازگشت به معنای رجعت به سنت اصیل است. در حالی که با مداقه، باژگونی این دو پیشفرض بیش از پیش نمایان خواهد شد. ازاینرو، جستار حاضر بر این فرض مبتنی است که سنت <em>برساخته</em> در آرای آلاحمد بر یک آنتاگونیسم استوار است که تالی منطقی آن چیزی نیست جز بومیگرایی و ممزوج کردن امر دینی با امر سیاسی.https://jpq.ut.ac.ir/article_57326_ccc6f70a2e55f291b3e2d19359fe907e.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320MYSTICAL ASPECTS IN POLITICAL THOUGHT OF SEYYED JAAFAR KASHFIوجوه عرفانی در اندیشۀ سیاسی سید جعفر کشفی1711885732710.22059/jpq.2016.57327FAمهدیفدایی مهربانیاستادیار گروه علوم سیاسی دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20120206In terms of time, Iranian Mystic Seyyed Jaafar Kashfi belongs to the era that is known as the end of the political thought era, from the perspective of Decline theory. However, He is one of the great thinkers of the Qajar era who in his two books entitled “Tohfat al-Muluk” and “Mizan al-Muluk” presented his political thought on the basis of mystical way. The main question in this research is what kind of political thought is presented by Kashfi, and how far has been impacted this kind of political thought in Qajar era. The main hypothesis of this article is that Kashfi was one of the main representatives of Mystical-Political thought exactly during that era is called the Decline of political thought in Iran.سید جعفر کشفی به لحاظ زمانی در دورهای قراردارد که مطابق با نظریة زوال، باید اندیشة سیاسی در آن دوره از جامعة علمی ایران رخت بربسته باشد. با وجود این، کشفی از اندیشمندان بزرگ عصر قاجار است که در دو کتاب خود یعنی «تحفهالملوک» و «میزانالملوک»، بر مبنای اسلوبی عرفانی، اندیشههای سیاسی خود را ارائه داده است. ما در این مقاله در پی بررسی این نکتهایم که کشفی چه سنخی از اندیشة سیاسی را در عصر خود ارائه داد و اندیشة وی چه تأثیری بر اندیشههای سیاسی پس از خود نهاد. فرضیۀ اصلی ما در این مقاله این است که کشفی از اصلیترین نمایندگان اندیشۀ سیاسی عرفانی دقیقاً در زمانهای است که مطابق نظریۀ زوال، اندیشۀ سیاسی در ایران میباید خاتمه مییافت؛ اما حضور کشفی عامل تردید در این نظریه است.https://jpq.ut.ac.ir/article_57327_0914bed6ce829e3b0c771f4ed5fcc43e.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320Central Asia; Iran & Islamآسیای میانه؛ ایران و اسلام1892095732810.22059/jpq.2016.57328FAداودفیرحیاستاد گروه علوم سیاسی دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20130910Religion and politics in Muslim world are like two next-door neighbors. Current developments in the region, no matter they named as Arab spring, Islamic awakening or radicalism stress the mentioned fact. However, involvement of religion in politics is not inappropriate at all, probably these two are Janus-faced and they have synchronically showed tendency to each other: constructive and destructive; religious extremism and life healing aspects. The establishment of Islamic republic of Iran (1979) as a religious state has always brought to mind this dilemma in central Asia and Middle East. This paper trying to evaluate the religious politics in central Asia and Iranian foreign policy in this region.مذهب و سیاست در جهان اسلام همسایة دیواربهدیوار یکدیگرند. تحولات کنونی منطقه نیز، خواه بهار عربی، بیداری اسلامی یا افراطگرایی مذهبی نامیده شود، تأکیدی بر این واقعیت است. اما باز گشت مذهب به سیاست چندان هم بیدغدغه نیست؛ ظاهراً، نیروی مذهب چهرهای ژانوسی دارد و همزمان دو گرایش متخالف از خود نشان داده است: سازنده و مخرب، افراطگرایی مذهبی و اصلاح زندگی. پیدایی نظام جمهوری اسلامی ایران در سال 1979 میلادی، به عنوان دولتی مذهبی، همواره این دوگانگی را در خاورمیانه و آسیای مرکزی تداعی کرده است. از دیدگاه ناظران منطقه، ایران اسلامی الهامبخش جنبشهای اصلاحگرای اسلامی یا رادیکالیسم مذهبی است. بسیاری از مطبوعات جهانی هم سعی کردهاند این کشور را منبع الهام و حتی حامی رادیکالیسم معرفی کنند و از پدیدهای به نام ایرانهراسی سخن میگفتند. اما، در واقع چنین نیست. مطالعة موردی در آسیای مرکزی نشان میدهد که ایران نه در مبانی دینی خود و نه از دیدگاه منافع اقتصادی و امنیت ملی، میل به همدلی و تشویق رادیکالیسم مذهبی ندارد. خوشبختانه، تحولات جدید جهان عرب نیز این ایده را تقویت کرده است که اسلامگرایی امروز نه از تنورة رادیکالیسم، بلکه از بزرگراه دموکراسی میگذرد. اما گذار به دموکراسی مستلزم سه شرط اساسی است: اندیشة دموکراسی، نهادهای دموکراسی و نیروهای دموکراسی. در این نوشته ضمن بررسی مبانی و رویکردهای عملی سیاست مذهبی ایران در آسیای مرکزی، سعی شده است به مقولة مهم « توسعة مذهبی» در شرایط گسترش دموکراسی در منطقه تأکید شود.
<br clear="all" />
https://jpq.ut.ac.ir/article_57328_882566535d34e2070778d3297bc043b2.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320The Theoretical Basics of Islamic Fundamentalism in Contemporary Iran:
The Case Study of the Devotees of Islam (Fada'iyan-e Islam)مبانی فکری اصلگرایان اسلامی ایران معاصر (مطالعۀ موردی: جمعیت فدائیان اسلام)2112285732910.22059/jpq.2016.57329FAفردینقریشیاستاد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم اجتماعی دانشگاه تبریزهادیداوودی زوارهدانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه اصفهانJournal Article20111114This article seeks to reveal the theoretical basics of Islabmic Fundamentalism. Precedence of religion over reason in epistemology, emphasize on human being duties in anthropology, Government on the base of jurisprudence in political approach, and criticizing the western civilization, are the theoretical indicators of Islamic Fundamentalism. The Devotees of Islam (Fada'iyan-e Islam) as an important Islamic Fundamentalist group in Iranian contemporary history has been considered as the case study. Theoretical description and hermeneutics has been used as methods of research in this regard.این مقاله در پی بررسی و مطالعه در زمینۀ مبانی فکری و اندیشهای جریان اصلگرایی اسلامی است. تکیه بر شریعت بهعنوان منبع اصیل معرفت، تأکید بر تکلیف، اعتقاد به سیاست بر مبنای فقه و موضعگیری علیه دستاوردهای تمدن غرب در حوزۀ اندیشۀ اجتماعی بهترتیب مبانی معرفتشناختی، انسانشناختی، رهیافت سیاسی و رویکرد غرباندیشانۀ جریان اصلگرایی اسلامی را شکل میدهند. تجزیهوتحلیل مبانی مذکور با تکیه بر آرا، عقاید و اندیشههای فداییان اسلام بهعنوان یکی از برجستهترین و رادیکالترین مصادیق اصلگرایی اسلامی در ایران معاصر وضوح بیشتری به منطق این نوع اندیشهورزی بخشیده است. روش تحقیق مورد استفاده نیز عبارت است از روش توصیف نظری و تفسیر متون مرتبط با موضوع از طریق مراجعه به سخنان، نوشتهها و مواضع و اعلامیههای جمعیت فداییان اسلام.https://jpq.ut.ac.ir/article_57329_28c57bdd9b4de95f30051e19065be306.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320AN INTRODUCTION TO PHILOSOPHICAL ASPECTS OF POLITICAL AND GEOGRAPHIC RELATIONSHIPSدرآمدی بر فلسفۀ روابط جغرافیا و سیاست2292485733010.22059/jpq.2016.57330FAپیروزمجتهدزادهاستاد مدعو گروه مطالعات منطقهای دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20150525While it is a well-known fact that geopolitics is a subject of boardroom discussions that has been derived from the debth of political science, there are those who consider it to be an academic discipline, independent of both political geography and political science. Yet, an etymological review of the case proves that political geography must have gained prominance as a specialist field of academic subject subsequent to the decline in geopolitical debates in the post-world war II era. In his other publications, this author has defined the beginning of political geography as an independent branch of social sciences in the modern thoughts of early years of 1950s which was the outcome of a wave of more or less similar thinkings of Richard Hartshorn, Jean Gottmann and Stiven Jones. These thinkers argued that space is not static but dinamic, and movements help political shaping of the space. In other words, these political geographers (global thinkers) turned any the ideas of political geography being born in the depth of geopolitical debates into a reality. <br />From amongst these three thinkers, Jean Gottmann argues in his phylosophical theorisation of the dinamics of geopolitics argues that the dinamics of politicl thoughts have moved to facilitate realizaytion of the idea that political perspect of space can shape geographical arena by causing it to become both fragmented and unified politically. He argued this philodophical vew of political space in his works under two new theories: iconography and circulation and with these theories he qualified the concept of territory in a dialectical capacity and helped emergence of political geography in connection with both ‘geography’ and ‘political science’, but independent of both.درحالیکه ژئوپلیتیک از علوم سیاسی بر آمده و پیدایش جغرافیای سیاسی را بنا نهاده است، گاه دیده میشود که علمی مستقل از هر دو دانش جغرافیای سیاسی و علوم سیاسی فرض میشود. یک بررسی اتیمولوژیک ثابت میکند که این دو توأماند و با افول ژئوپلیتیک در فردای جنگ جهانی دوم بود که دوران فراز جغرافیای سیاسی آغاز شد. به گفتۀ دیگر، شایان توجه است که مباحث ژئوپلیتیکی بهصورتی پراکنده در وادی مباحث علوم سیاسی سر بر آورده و قدیم شمرده میشود و جغرافیای سیاسی جدید است که با یافتن بدنه و محتوای فلسفی لازم در میانۀ قرن بیستم بهصورت یک علم مستقل و برخوردار از هویت علمی ویژه در آمد. نگارنده در آثار دیگرش آغاز جغرافیای سیاسی را در تحولات فکری سالهای نخستین دهۀ 1950 میلادی جستوجو کرده است که از بحثهای کموبیش همآوای ریچارد هارتشورن، ژان گاتمن و استیفن جونز حاصل شد. در آن سالها جهانیاندیشان یادشده فرا آمدن این اندیشه را نوید دادند که «حرکت» ایدهها فضا را دستخوش شکلگیریهای سیاسی میسازد. از بین سه جهانیاندیش یادشده، ژان گاتمندر بحثهای فلسفی که دربارۀ «دیالکتیک ژئوپلیتیک» مطرح کرده است، سخن از آن بهمیان میآورد که حرکت اندیشۀ سیاسی پویایی لازم را برای شکلگیری سیاسی فضای جغرافیایی فراهم میکند و این پویایی سبب میشود تا فضای جغرافیایی از نظر سیاسی،هم بهصورت ازهمگسیخته در آید و هم یکپارچگی یابد. وی سخن دربارۀ ازهمگسیخته شدن فضا را در فرایند یکپارچه شدن فضادر درازمدت مطرح کرده و به شیوۀ فلسفی ویژهای زیر عنوان دو اصطلاح آیکونوگرافی و سیرکولاسیونعرضه کرد و با این بحث جنبۀ دیالکتیک کاملاً مشهودی به مفهوم سرزمین سیاسی داد و از این طریق توانست تولد جغرافیای سیاسی،بهعنوان دانشی مرتبط با جغرافیا و علوم سیاسی،ولی مستقل از هر دو،را واقعیت بخشد.https://jpq.ut.ac.ir/article_57330_d0be471bfd294d6a1a1e05ad25a0c200.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320An Approach Analysis of the Political Presses to the Iranian Oil Industry Nationalization Movementتحلیل رویکرد مطبوعات سیاسی به جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران2492645733110.22059/jpq.2016.57331FAعلی اصغرمقصودیمدرس گروه علوم اجتماعی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمانJournal Article20150519Abstract: <br />This paper presents an approach analysis of the political presses(published 23rd September 1950 to 20th March 1951) to the Iranian oil industry nationalization movement. The analysis aims at determining the impact of political presses of this period, as one of the most tools of pressing groups,on the rise and victory of the movement. The research methods is descriptive-analytic and in gathering data the documentary and library methods have been used. The sample includes 269 editorials of 11 political presses that belong to the most important political parties and associations of that time, have been chosen through qoutas sampling method. The analysis has been done on the approaches of the sample to six categories including Razmara government, Jebhe Melli political party, nationalization of oil industry thesis, Attached bill, Iran and Britain Oil Industry Company and State of Britain. The paper concludes that the political presses published 23rd September 1950 to 20th March 1951, despite of some differences in their approaches to Razmara government, Jebhe Melli political party and nationalization of oil industry thesis ,have played a significant role in the rise and victory of Iranian oil industry nationalization movement.این مقاله به تحلیل رویکرد مطبوعات سیاسی نیمۀ دوم سال 1329 به جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران میپردازد. این تحلیل با هدف تعیین میزان تأثیر مطبوعات سیاسی این دوره بر روند شکلگیری و به ثمر رسیدن این جنبش انجام گرفته است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است و برای گردآوری اطلاعات از مطالعۀ اسنادی و کتابخانهای بهره گرفته شده است. برای انجام این پژوهش با استفاده از روش نمونهگیری کوتایا انتخاب موجه، 269 سرمقاله از یازده نشریۀ وابسته به مهمترین و فعالترین احزاب و جمعیتهای سیاسی در نیمۀ دوم سال 1329ه.ش، بهعنوان واحد تحلیل انتخاب و با تحلیل محتوای آنها، موضعگیری هر یک از آنها نسبت به شش مقولۀ اصلی و تأثیرگذار بر جنبش، مشتمل بر لایحۀ الحاقی، دولت انگلستان، شرکت نفت ایران و انگلیس، دولت رزمآرا، جبهۀ ملی و تز ملی شدن صنعت نفت تعیین شده است. در نهایت، با استفاده از این دادهها، رویکرد و بالطبع نقش هر یک از آنها، بهعنوان ابزار فشار احزاب و جمعیتهای سیاسی در این جنبش تبیین شده است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که اکثریت قریب به اتفاق مطبوعات سیاسی منتشرشده در این دورۀ تاریخی، با وجود تفاوت در موضعگیری نسبت به رزمآرا، جبهۀ ملی و تز ملی شدن نفت، بهسبب همسویی اکثریت در مخالفت همهجانبه با لایحۀ الحاقی، شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت انگلستان، فشار شایان توجهی بر قدرت موجود واردآوردهو نقش مؤثری در این جنبش اجتماعی ایفا کردهاند. <br /><br clear="all" /> <br /> <br />* Quota Samplinghttps://jpq.ut.ac.ir/article_57331_fe4f0cd5e9fbf4cb2289a5e3ceea3e5d.pdfدانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967846120160320The studying concepts of paradigm, referential and advocacy coalition in public policy analysisبررسی مفاهیم پارادایم، مرجعیت و ائتلاف حامی در تحلیل سیاستگذاری عمومی2652855733210.22059/jpq.2016.57332FAحمیدرضاملک محمدیاستاد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانیحییکمالیاستادیار گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و الهیات دانشگاه شهید باهنر کرمان0000-0002-7392-6395Journal Article20141006Abstract<br />The process of public policy is a complicated and multidimensional process that affected by several factors. The purpose of policy analysis is analyzing such factors and variables. One of the major approaches in policy analysis is the studding the role of ideas and values in public policy. This approach seeks to answer the question of how ideas are turned into policies and rules and finally, be implemented in a given society. In this regard have submitted three concepts. The policy paradigm by Peter Hall, the policy referential by Pierre Muller and the advocacy coalition by Paul Sabatier. This research based on four components (basic principles, specific principles, course of action and tools) has compared these concepts and then in the path has been clarified the role of ideas and values in public policy.سیاستگذاری عمومی فرایندی پیچیده و چندبعدی است و عوامل متعددی بر آن تأثیر میگذارند.هدف تحلیل سیاستگذاری شناخت این عوامل و متغیرهاست. یکی از رویکردهای مهم در تحلیل سیاستگذاری عمومی، بررسی نقش ایدهها و ارزشها در سیاستگذاری عمومی است. این رویکرد بهدنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه ایدهها به سیاستها و قوانین رسمی تبدیل میشوند و در نهایت در جامعۀ مورد نظر به مرحلۀ اجرا در میآیند. در این زمینه سه مفهوم پارادایم سیاستگذاری توسط پیتر هال، مفهوم مرجعیتتوسطپیر مولر و مفهوم ائتلاف حامی توسط پل ساباتیر ارائه شده است. این پژوهش براساس چهار مؤلفه (اصول اساسی، اصول مشخص، شیوههای اقدام و ابزارها) به بررسی و مقایسۀ این سه مفهوم میپردازد و نقش ارزشها و ایدهها را در تحلیل سیاستگذاری عمومی تبیین میکند.https://jpq.ut.ac.ir/article_57332_e5c82065e3c00964be9a3fb60e9b5780.pdf