دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222The planning And analyzing two meta-narrative "Christianity" and "liberal democracy" in the framework of the theory of Derrida's Deconstructionطرح و بررسی دو ابرروایت «مسیحیت» و «لیبرال دموکراسی» در چارچوب نظریۀ شالودهشکنی دریدا9019217530610.22059/jpq.2020.234423.1007073FAعلیرضاآقاحسینیدانشیار علوم سیاسی دانشکدۀ علوم اداری و اقتصاد دانشگاه اصفهان0000-0001-5382-7157ساراویسیدکتری علوم سیاسی دانشکدۀ علوم اداری و اقتصاد دانشگاه اصفهانJournal Article20170529This article is an attempt by the analytical method to study two meta-narrative "religious" and "political" and then challenge them in the framework of Derridas Deconstruction, so Derrida against a version of Christianity that it provided in the text mind founder, sole custodians of traditional institutions and the formal introduction of the screw, recounting concepts such as "gift", "sacrifice", "forgiveness," "messianism" and that Christianity has always belong to the classic discourse. Deconstruction also the narrative that the survival of "liberal democracy" and its political system based on the Soviet Union and the collapse of communism after the collapse, as the end of history, the last stage of human ideological evolution and the final form of government as a screw attempts to in presenting its weaknesses and limitations, giving new meaning to the concept of "friendship" based on the unbreakable brotherhood, unconditional and universal, promising practices new policy as a "community without community" and democracy as original " democracy to come "is.<em>این مقاله تلاشی است که با روش تحلیلی، به طرح دو ابرروایت «دینی» و «سیاسی» میپردازد و سپس آنها را در چارچوب نظریۀ شالودهشکنی دریدا به چالش میکشد؛ از اینرو دریدا در مقابل روایتی از مسیحیت که آن را مقرر در متن و ذهن شارع، منحصر به نهادهای سنتی و در اختیار متولیان رسمی آن معرفی میکند و به بازگویی مفاهیمی نظیر «هدیه»، «ایثار»، «بخشایش»، «موعودگرایی» و... که همواره به گفتمان کلاسیک مسیحیت تعلق دارند، میپردازد. شالودهشکنی همچنین در مقابل روایتی که بقای «دموکراسی لیبرال» و نظام سیاسی مبتنی بر آن را بعد از فروپاشی شوروی و اضمحلال کمونیسم، بهمنزلۀ پایان تاریخ، آخرین مرحلۀ تکامل ایدئولوژیکی بشر و شکل نهایی دولت تلقی میکند، میکوشد تا ضمن ارائۀ ضعف و کاستیهای آن، با اعطای معنایی تازه به مفهوم «دوستی»، بر بنیاد برادری ناگسستنی، نامشروط و جهانی، نویدبخش شیوۀ تازهای از سیاست با عنوان «جماعتی بدون جماعت» و دموکراسی اصیلتری با عنوان «دموکراسی در راه» باشد.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222چالش ها و فرصت های پیش روی دیپلماسی تمدنی ایران در آسیای مرکزی: پیشنهاداتی برای پیشبرد بهتر امرچالشها و فرصتهای پیش روی دیپلماسی تمدنی ایران در منطقة آسیای مرکزی و شبهقاره: پیشنهادهایی برای پیشبرد بهتر امر9239407530710.22059/jpq.2020.249122.1007200FAسید داودآقاییاستاد مطالعات منطقهای دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران0000-0002-5381-0804ابراهیمطاهریاستادیار علوم سیاسی گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه یزدJournal Article20171231امروزه کشورها با هدف پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود از ابزارهای مختلفی استفاده می کنند. در این راستا منابع و قدرت فرهنگی و تمدنی که از آن به عنوان قدرت نرم نیز نام برده می شود می تواند تاکتیک موثری برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی یک کشور باشد. ایران نیز قادر است در منطقه آسیای مرکزی دیپلماسی تمدنی را به کار گیرد. دلایل این امر چندگانه بوده و ناشی از تسلط حکومتهای ایرانی و اسلامی در آسیای مرکزی است. طبیعی است که ایران برای پیشبرد دیپلماسی تمدنی خویش با چالش ها و فرصت هایی رو به رو است، در این راستا یکی از مهمترین فرصت های پیش روی ایران ظرفیت هایی همچون میراث مشترک تاریخی، بافت اسلامی منطقه و ریشه های مشترک قومی-نژادی است. البته خاطر نشان می شود که ایران با چالش هایی نیز در این رابطه رو به رو است. برای مثال حکومت های سکولار منطقه، حضور گسترده تمدن هایی چون تمدن غربی و دیگر تمدن ها در این راستا قابل بیان است. کم کردن چالش ها با هدف افزایش فرصت ها هنر دیپلماسی تمدنی است که با سرمایه گذاری و نگاه راهبردی و بلندمت امکان پذیر است. هدف این پژوهش بررسی فرصت های و چالش های پیش روی دیپلماسی تمدنی ایران در منطقه آسیای مرکزی است.روش پژوهش مورد استفاده روش توصیفی و تحلیلی است.<em>امروزه کشورها با هدف پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند. در این زمینه منابع و قدرت فرهنگی و تمدنی که از آن بهعنوان قدرت نرم نیز نام برده میشود، میتواند تاکتیک مؤثری برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی یک کشور باشد. ایران نیز قادر است در منطقة آسیای مرکزی دیپلماسی تمدنی را بهکار گیرد. دلایل این امر چندگانه بوده و ناشی از تسلط حکومت</em><em></em><em>های ایرانی و اسلامی در آسیای مرکزی است. طبیعی است که ایران برای پیشبرد دیپلماسی تمدنی خویش با چالشها و فرصتهایی روبهروست، در این از مهمترین فرصتهای پیش روی ایران ظرفیتهایی همچون میراث مشترک تاریخی، بافت اسلامی منطقه و ریشههای مشترک قومی-نژادی است؛ البته ایران در این زمینه با چالشهایی روبهروست. برای مثال حکومتهای سکولار منطقه، حضور گستردة تمدنهایی چون تمدن غربی و دیگر تمدنها در این زمینه قابل بیان است. کم کردن چالشها با هدف افزایش فرصتها، هنر دیپلماسی تمدنی است که با سرمایهگذاری و نگاه راهبردی و بلندمدت امکانپذیر است. هدف این پژوهش بررسی فرصتها و چالشهای پیش روی دیپلماسی تمدنی ایران در منطقة آسیای مرکزی است. روش پژوهش، توصیفی و تحلیلی است.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222An Introduction to the Foundations and Products of Iranian Political Scienceدرآمدی بر بنیادها و نتایج علم سیاست در ایران9419577530810.22059/jpq.2020.254342.1007237FAشجاعاحمدونددانشیار دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائیJournal Article20180313An Introduction to the Foundations and Products of<br /> Political Science in Iran<br /> <br /> Shoja Ahmadvand <br /> <br /> One of the major controversies among political scientists was the debate over the nature of political science. Some have made it a theoretical construct, in order to be able to provide an abstract framework for an objective phenomenon. But others have argued that political science is essentially abstract-practical knowledge because it was in the wind seeking better city and community management. This knowledge was twofold, on the one hand, seeking to understand the ends and objectives of the government, and on the other hand, seeking the appropriate means to fulfill those goals; therefore, it had both a functional and a theoretical aspect. However, its theoretical aspect has become more prominent today. In Iran, it has provided three full legal, religious, and bureaucratic foundations, in which the establishment of the Political Science School was set up with the goal of educating people to manage political negotiations on the verge of Iran-Russia wars, and better governance of the community and improving relations. External done. The situation that lasted until the Islamic Revolution. Gradually, with the rule of abstract approaches, this knowledge departed from its practical nature, and today it is an inappropriate knowledge that has failed to impose itself on the political, social, economic, and legal structures of the society for its better administration. The article suggests that in order to bring this science back into practice, it must provide the necessary conditions for the return to its foundations.<br /> <br /> Key Words: Iranian Political Thought, Just Community Theory, Iranshahi Theory, Bureaucratic State Theory<em> مناقشات مربوط به ماهیت و واقعیت علم سیاست در ایران جزو مباحث مرسوم در سالهای اخیر است. عدهای آن را ساختی نظری برای امری واقعی دانستهاند تا بدان وسیله بتوانند چارچوبی تجریدی برای پدیدهای عینی تدارک ببینند. اما </em><em>عدهای دیگر برآنند که علم سیاست ماهیتاً دانشی کاربردی است، چراکه در بادی امر در پی مدیریت بهتر شهر و جامعه بوده است. بر این اساس، هدف این مقاله بررسی وضعیت این دانش و تحول آن از وجوه کاربردی به وجوه نظری است. روش مقاله بهرهگیری از چارچوب اندیشة شناختی جان مارو با تمرکز بر دو وجه مبانی و نتایج است. یافتههای مقاله آن است که علم سیاست در ایران از گذشتههای دور وجه کاربردی با سه مبنای حقوقی، دینی و بوروکراتیک داشته است. بعدها تأسیس مدرسة علوم سیاسی با هدف تربیت افرادی برای مدیریت مذاکرات سیاسی در آستانة جنگهای ایران و روس و ادارة بهتر جامعه و بهبود روابط خارجی، این هدف را تسهیل کرد؛ وضعیتی که تا انقلاب اسلامی کموبیش تداوم داشت. چنانکه با حاکمیت رویکردهای نظری، این دانش از ماهیت کاربردی خود بهتدریج فاصله گرفت و امروز دانشی کمتر کاربردی محسوب میشود. بدینسان، نتیجة نهایی این مقاله آن است که در حال حاضر این دانش کموبیش غیرکاربردی نمیتواند خود را به ساختهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حقوقی جامعه برای ادارة بهتر آن تحمیل کند، ازاینرو برای بازگرداندن آن به ریل کاربردی باید به مهندسی مجدد و بازتعریف بنیادهای آن پرداخت.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222The status of South-East Asia studies in academic research and its pathologyجایگاه مطالعات جنوب شرق آسیا در پژوهشهای دانشگاهی و آسیبشناسی آن9599787530910.22059/jpq.2020.249399.1007204FAعلیباقری دولت ابادیدانشیار روابط بینالملل دانشگاه یاسوجORCID iDs https://orسید سجادسجادی صفتدانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه یاسوجJournal Article20180107One of the geographic areas that has attracted interest of international Academic researchers over the last two decades is the Southeast Asia. The main reason for this is the role of China and South-East Asia countries in the global economy and the strategic and geopolitical importance of the region. Given to this conditions, the question is: How much interest of Iranian scholars and academics in the field of international relations and its subcategories have been addressed to South-East Asia Countries? What are the weaknesses and strengths of these researches? The research hypothesis is that Iranian academics have not shown little interest to the research in South-East Asia in the past two decades. Two quantitative and qualitative methods have been used to evaluate the above question and hypothesis. The findings of the research show that the South-East Asia region Compared to the Middle East, Europe and the Americas has attracted little interest in scientific community and published articles are weak in terms of the theoretical approach, research methodology, scenarios, and prediction of the future.<em>یکی از حوزههایی جغرافیایی که در دو دهة اخیر مورد توجه پژوهشگران روابط بینالملل قرار گرفته، حوزة جنوب شرق آسیاست. دلیل اصلی این مسئله به نقش چین و کشورهای این منطقه در اقتصاد جهانی و مسائل استراتژیک و ژئوپلیتیک منطقه بازمیگردد. با توجه به این اقبال عمومی سؤالی که مطرح میشود این است که در ایران موضوعات مربوط به جنوب شرق آسیا تا چه حد مورد توجه و علاقة پژوهشگران و دانشگاهیان رشتة روابط بینالملل و زیرشاخههای آن قرار گرفته است؟ این پژوهشها چه نقاط ضعف و قوتی دارند؟ فرضیة پژوهش این است که دانشگاهیان ایران طی دو دهة اخیر چندان علاقهای به پژوهش در حوزة جنوب شرق آسیا نشان ندادهاند. برای بررسی سؤال و فرضیة مذکور از دو روش کمّی و کیفی استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد حوزة جنوب شرق آسیا به نسبت حوزة خاورمیانه، اروپا و آمریکا کمتر مورد توجه جامعة علمی ایران قرار گرفته و مقالات منتشرشده به لحاظ رویکرد نظری، روش تحقیق، سناریونویسی و پیشبینی آینده ضعف دارند.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222Aesthetic Politics: study of aesthetic aspects of politics in Jacques Ranciere's thoughtسیاست زیباشناختی؛ بررسی وجوه زیباشناسانۀ سیاست در آرای ژاک رانسیر «زیباییشناسی بهمثابۀ عنصری مستتر در ذات هر سیاست رهاییبخش»9799977531010.22059/jpq.2019.231294.1007042FAمحمدتوحیدفامدانشیار علوم سیاسی دانشکدۀ علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی0000-0002-0775-7482معصومهمحمدیاریدانشجوی دکتری اندیشۀ سیاسی دانشکدۀ علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزیJournal Article20170416Abstract;<br /> Politics in Ranciere's theory is an attempt to portray it as an aesthetic mechanism. In this way, the politics is not using or trying to gain power, but it’s configuring a particular world. In this regard, Ranciere redefines the aesthetic nature of politics not as a singular single world, but as an incompatible world. A world that configures a new form of common sense and a new horizons of visibility which, by denying the hierarchy of representations between high and low issues, leads to the visibility of actions and practices that fall under the name of politics. In this regard, the present article attempts to answer the question: "How is the aesthetic dimension of politics in the thinking of Ranciere, based on what components and categories has the theoretical form?" According to our hypothesis, Ranciere, with the assumption of aesthetics, as the Kantian idea of "a priori sense of sensibility" - a matter of time and place - addresses politics within the framework of liberation from the distribution of the affairs. It is a matter of planning and revising the concepts of politics and aesthetics and passing their conventional meanings. In the following paper, after examining the aesthetic dimension of politics through the "proletarian nights" and the genealogy of the idea of "a priori sense of sensibility" in Kant's aesthetic, we will discuss the wide-ranging discussion of politics and its aesthetic aspects in Jacques Ranser's views.<em>سیاست در دستگاه فکری رانسیر</em><em>،</em><em> تلاشی برای نشان دادن آن بهمثابۀ سازوکاری زیباییشناختی است. بدین شکل بهجای آنکه سیاست بهکارگیری یا تلاش برای کسب قدرت باشد، پیکربندی جهانی ویژه است. در این راستا، رانسیر بر آن است که ماهیت زیباییشناختی سیاست را نه بهعنوان یک جهان ویژۀ مجرد، بلکه بهعنوان یک جهان ناسازگار بازتعریف کند. جهانی که به برسازی شکل جدیدی از حس مشترک و افق جدیدی از رؤیتپذیریها میانجامد که با نفی سلسلهمراتب بازنمودی میان موضوعات باارزش و پست به مرئیپذیری کنشها و کاربستهایی منجر میشود که در ذیل نام سیاست قرار میگیرند. در این راستا، مقالۀ حاضر، سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که «بُعد زیباییشناختی سیاست در اندیشۀ رانسیر چگونه و برمبنای چه مؤلفهها و مقولاتی شکل نظری به خود گرفته است». بنابر فرضیۀ ما، رانسیر با مفروض گرفتن زیباییشناسی بهعنوان ایدۀ کانتی «صور پیشینی حساسیت» - امری مربوط به زمان و مکان- به سیاست در چارچوب رهایی از توزیع امر محسوس میپردازد؛ امری که به طرح و بازخوانی مفاهیم سیاست و زیباییشناسی و گذر از معانی متعارف آنها میپردازد. در مقالۀ پیش رو، پس از بررسی بعد زیباییشناختی سیاست در اثر «شبهای پرولتاریا» و بررسی تبارشناسانۀ ایدۀ «صور پیشینی حساسیت» در زیباییشناسی کانت به بحث مبسوط از سیاست و وجوه زیباشناسانۀ آن در آرای ژاک رانسیر خواهیم پرداخت.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222Nation branding and national image making: new interdisciplinary perspective for political Science and international relationبرندینگ ملت و تصویرسازی ملی؛ دریچهای میانرشتهای برای مطالعات علوم سیاسی و روابط بینالملل99910207531110.22059/jpq.2019.224197.1006992FAآرشبیداله خانیاستادیار گروه علوم سیاسی دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20170109Nation branding in conception meaning way is rebuild, construction and Change of image of the country in outside of the land which perception by foreign people, stakeholder and international public opinion. Originally Nation branding is align of the nation with reality. This is so important matter for countries which passed many fundamental changes in their political, social and economic systems. More often image of these countries always is different from their reality. This paper tries to examine what is the nation branding and national image making and its goals and its focus. Then paper emphasis that nation branding as interdisciplinary theory can provide new perspective and new studies for political science and international relation studies in Iran and later on scholars and students in Iran can extensive use from this theory.<em>برندینگ ملت و برندسازی ملی در وجه مفهومی عبارت است از تغییر، بازسازی و دگرگون کردن تصویر یک کشور در خارج از آن که توسط مردم و افکار عمومی خارجی ادراک شده است. برندینگ ملی در اصل، همتراز کردن تصویر یک ملت با واقعیت است. این امر بهویژه برای کشورهایی که تغییرات اساسی را در نظامهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود تجربه کردهاند، بسیار ضروری است؛ بهخصوص به این دلیل که بهطور معمول، تصویر این کشورها به دور از واقعیت این ملتها در دنیای امروز است. بر همین اساس، مقالۀ حاضر با تشریح اهداف و تمرکز مطالعاتی فرایند برندینگ ملت و تصویرسازی ملی بهمثابۀ یک تئوری میانرشتهای، اذعان میکند که مزیت میانرشتهای بودن این حوزۀ مطالعاتی میتواند افقها و چشماندازهای مطالعاتی جدیدی را برای علوم سیاسی و روابط بینالملل ایران به ارمغان آورد و محققان این رشته از آن بهعنوان یک تئوری جدید، بهطور گسترده استفاده کنند.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222Jews and Child Animation, Promoting Ideas and Thoughtsیهود و سنیمای کودک؛ ترویج ایدهها و افکار102110417531210.22059/jpq.2018.205436.1006778FAاحمددوست مجمدیاستاد گروه مطالعات منطقهای دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهراناحمدصبوری نژاددانشجوی دکتری مطالعات منطقهای دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20160503Injection of thoughts, culture making, shaping public opinions, and cultural engineering are concepts which are nowadays of high importance especially among scholars and researchers of cultural studies and in the world of the media. But, today, due to the tremendous progress that mankind has achieved in the field of communication technologies and the widespread impact of the relationship between the transfer and implantation of ideas and ideals, familiarity and acquaintance with cultural media, their owners and directors, and thoughts and ideas that they inject, has become more important.<br /> One of the most effective cultural tools, which is used by Jews to inject their ideas and "self-victimization" in the eyes of world public opinion and especially in US, is the use of Cinema industry. In this research, by using a brief content analysis and through semiotics, the three top animation including Panda Kangfokar 2, Chicken Run and How to Train Your Dragon 2,will be investigated and we will show how Jews use these three works in order to self-victimized and to inject their ideals and ideas. <em>ترویج افکار، فرهنگسازی و... مفاهیمی هستند که امروز نزد پژوهشگران حوزۀ مطالعات فرهنگی، بهویژه در دنیای رسانهها از اهمیت زیادی برخوردارند. امروزه بهواسطۀ پیشرفتهای شگرف در زمینۀ فناوریهای ارتباطی و اطلاعات و تأثیرات گستردۀ آن در انتقال و القای اندیشهها و آرمانها، آشنایی با رسانه</em><em></em><em>های فرهنگساز، صاحبان و گردانندگان آنها و اندیشهها و ایدههایی که آنها ترویج میکنند، اهمیت مضاعف یافته است. یکی از مؤثرترین ابزارهای فرهنگی که یهودیان در جهت ترویج اندیشههای خود و "مظلومنمایی" نزد افکار عمومی جهان و بهخصوص در آمریکا، استفاده میکنند، صنعت سینما است. در این پژوهش، با بررسی تحلیل محتوای اجمالی سه اثر برتر سینمای انیمیشن، پاندای کونگفوکار 2، فرار مرغی و چگونه اژدهای خود را تربیت کنید 2، بهعنوان نمونه و به روش نشانهشناسی، نشان خواهیم داد که یهودیان چگونه از این سه اثر برای مظلومنمایی و ترویج آرمانها و ایدههای خود استفاده کردهاند.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222The Application of Social Marketing Approach in Public Policyبهره گیری از رهیافت بازاریابی اجتماعی در سیاستگذاری عمومی104310617531310.22059/jpq.2019.137769.1006667FAحسینشیرازیدکتری سیاستگذاری عمومی دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20151222Public policy in a variety of areas likes social and cultural, educational, criminal etc. involves exerting efforts in order to change behaviors. Social marketing is an approach which takes advantage of commercial marketing in social fields. This article tries to introduce social marketing as a helpful approach for public policy. Although social marketing is a process, most of the social marketing models offer what is needed at the policy formulation level– based on policy cycle model-. So, the present article introduces NSMC, a model of social marketing, as a subcategory of formulation level and indicates 4Ps and MINDSPACE models can be used for choosing solutions. These models help policy makers to analysis personal and social situations in order to making optimal decisions for changing behaviors.<em>سیاستگذاری در بسیاری از حوزهها نظیر حوزههای اجتماعی و فرهنگی، جنایی، آموزشی و ... تا اندازهای مستلزم تلاش برای ایجاد تغییر در رفتارهای انسانی است. بازاریابی اجتماعی رهیافتی است که ضمن بهرهگیری از ادبیات بازاریابی تجاری، با هدف ایجاد تغییر در رفتارهای انسانی پا به عرصۀ</em><em>مطالعات اجتماعی گذاشته است. مقالۀ حاضر ضمن معرفی بازاریابی اجتماعی بهعنوان رهیافتی مؤثر، آن را بهعنوان ابزاری ارزشمند در مسیر تحقق اهداف سیاستگذارانۀ معطوف به تغییر رفتار معرفی میکند. علیرغم ماهیت فرایندی بازاریابی اجتماعی، الگوهای بازاریابی اجتماعی اغلب آنچه را پوشش میدهند که سیاستگذاران در مرحلۀ تدوین سیاستها- در قالب مدل چرخهای سیاستگذاری- بدان نیازمندند. از اینرو این مقاله در جهت روشن شدن ارتباط بازاریابی اجتماعی با فرایند سیاستگذاری عمومی، در مرحلۀ تدوین سیاستها به معرفی الگوی </em><em>NSMC</em><em>از الگوهای بازاریابی اجتماعی میپردازد و در بخش راهحل گزینی، دو مدل </em><em>4Ps</em><em> و </em><em>MINDSPACE</em><em> را مفید فایده میداند. الگوهای مذکور به سیاستگذار کمک میکنند تا با درک عمیقتر موقعیت فرد در جامعه، به اتخاذ سیاستهای مؤثر معطوف به تغییر رفتار انسانی مبادرت ورزد که متأسفانه این مهم در کشور ما مغفول مانده است.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222The moral system and control of the evils of the market system in the age of Globalizationنظام اخلاقی و مهار شرارتهای نظام بازار در عصر جهانی شدن106310797531410.22059/jpq.2020.255906.1007247FAمحمدعلیشیرخانیاستاد روابط بینالملل دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانحسینیکتای کویخیدکتری روابط بینالملل دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20180415The moral system and control of the evils of the market system in the age of Globalization <br /> This article follows three goals by examining the course of the relationship between ethics and business from the distant past to the age of globalization with a theoretical and historical approach: 1. A description of the historical process of trade and ethics; 2.Explaining the theoretical and practical separation of business from ethics in modern times; 3.The Need for theoretical and Practical Return to Ethics in the Age of Globalization.<br /> The findings of this study show that: 1.There is a significant relationship between trade and ethics; 2. This relationship has been repeated in different periods of history; With the passage of time and the transformation of human societies and institutions, although created in the context of business and morality, 3. this relationship has been reproduced in more complex and updated forms. In the new era, the return to a universal moral order has become necessary in light of the ineffectiveness of liberal, socialist-Marxist and human rights mechanisms in controlling the evils of the market system. There is no universal world ideology or universal religion beyond existing religions; rather, consensus is at least based on imperative values, definitive standards, and ethical attitudes.<br /> Key words: ethics, trade, evil, globalization, international political economy.<strong><em> این مقاله با بررسی سیر رابطة اخلاق و تجارت از گذشتههای دور تا عصر جهانی شدن با رویکردی نظری و تاریخی، سه هدف را دنبال میکند: ۱. شرح روند تاریخی رابطۀ تجارت و اخلاق؛ ۲. تبیین چگونگی جدایی نظری و عملی تجارت از اخلاق در عصر مدرن ؛ ۳. ضرورت بازگشت نظری و عملی به اخلاق در عصر جهانی شدن. یافتههای این پژوهش نشان داد ۱. بین تجارت و اخلاق رابطهای معنادار وجود دارد؛ ۲. این رابطه در اعصار گوناگون تاریخ تکرار شده است؛ ۳. با گذشت زمان و تحول جوامع و نهادهای بشری اگرچه در رابطة تجارت و اخلاق خللی ایجاد شده، این رابطه با اشکال پیچیدهتر و بهروزتر بازتولید شده است؛ ۴. در عصر جدید با آشکار شدن ناکارامدی سازوکارهای لیبرالی، سوسیالیستی- مارکسیستی و حقوق بشر در مهار شرارتهای ناشی از نظام بازار، بازگشت به نظام اخلاقی جهانشمول ضرورت یافته است. مراد از اخلاق جهانی، ایدئولوژی جدید جهانی یا دین جهانشمول فراسوی ادیان موجود نیست؛ بلکه اجماع حداقل پایه بر سر ارزشهای الزامی، استانداردهای قطعی و نگرشهای اخلاقی است.</em></strong>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222Political Irony and its interaction with the idea of democracy in the thought of Richard Rortyآیرونی سیاسی و تعامل آن با دموکراسی در اندیشۀ ریچارد رورتی108110997531510.22059/jpq.2019.234534.1007079FAهادیصادقی اولاستادیار علوم سیاسی دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیرازحسینمحسنیدانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیرازJournal Article20170625Richard Rorty was of the most important thinkers and philosophers of the last century that some of his ideas have classified at schools such as neo-pragmatism and postmodernism and some have interpreted his ideas in the following theories of new democracy in America. It seems that the cause of the approach is that thought of Rorty to have originated from many sources and inspire up new pragmatic ideas. According to this, the authors of this essay, are seeking analyzing the concept of Irony in Rorty's thought and discussion of how it relates to the theory of pragmatic democracy in the thought of Rorty.The findings of this study indicate that the concept of political irony in the thought Rorty that originated from important theoretical fields such as critique of modern reason staircase, Darwinism and pragmatism interaction, and also language philosophy theories is inspired, foundations built on a kind of negligence or opposition again certain knowledge. With negative outlook, the logical consequence of this approach, have been salvation from metaphysics, fundamentalism, and claim of compliance and apply the truth in the formulation of the theory of democracy in Rorty's thought. And with Positive outlook, according to an irony concept, emphasis on issues such as the necessity of political solidarity in the theory of democracy, is shown due to the on the nature of the pluralist democracy in the West<em>ریچارد رورتی از مهمترین اندیشمندان و فیلسوفان سدۀ اخیر است که برخی آرای او را در نحلههایی چون نئوپراگماتیسم و پستمدرنیسم طبقهبندی کردهاند و برخی نیز آرای او را مهمترین تفاسیر نظریۀ دموکراسی جدید در آمریکا برآورد کردهاند. به نظر میرسد علت این مسئله این است که تفکر رورتی از آبشخورهای زیادی نشأت گرفته و خود الهامبخش اندیشههای جدید عملگرایانه شده است. بر این اساس، نگارندگان در این پژوهش درصددند با بررسی و تحلیل </em><em>زمینههای شکلگیری مفهوم آیرونی در تفکر رورتی، چگونگی ارتباط آن را با نظریۀ دموکراسی عملگرا در تفکر وی به بوتۀ بحث و بررسی بگذارند. بر این اساس، یافتههای این پژوهش نشاندهندۀ آن است که مفهوم آیرونی سیاسی رورتی که از زمینههای نظری مهمی چون نقد پلکانی عقل خودبنیاد مدرن، تعامل داروینیسم و پراگماتیسم و همچنین نظریههای معطوف به فلسفۀ زبان الهام گرفته، بنیان خود را به نوعی از تغافل یا ضدیت با معرفت یقینی معطوف کرده است. با نگرشی سلبی، تالی منطقی چنین رویکردی، گریز از متافیزیکگرایی، بنیادگرایی و دعاوی انطباق و صدق حقیقت در تدوین نظریۀ دموکراسی رورتی است و ابعاد ایجابی نظریۀ دموکراسی رورتی با عطف توجه به آموزۀ آیرونی، خود را در محورهایی چون ضرورت التفات بر همبستگی سیاسی در طرح نظریۀ دموکراسی با توجه به ماهیت تکثرگرای بنیانهای نظری دموکراسی در غرب نشان داده است.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222Requirements of Planning for Development according to the experiences of selected countries: With emphasis on Article 150 of the Iran’s Fifth Development Planبایستههای برنامهریزی توسعه با توجه به تجارب کشورهای منتخب: با تأکید بر مادۀ 150 قانون برنامۀ پنجم توسعه110111207531610.22059/jpq.2020.242145.1007138FAسعیدعطاردانشیار گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه یزداحمدمرکز مالمیریاستادیار مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامیJournal Article20171004Although Iran has begun the formulation of the development plan 8 years earlier than Japan, 14 years earlier than South Korea and 5 years earlier than China, some of the most important objectives of development has not been fulfilled.The paper tries to examine shortly content research of development programs in three countries Japan,South Korea and China in order to show what the main approach of the development plan in these countries is.This level of analysis with showing the main axis of successful programming for development helps to understand the second step of the analysis the case research content of the Iran’s Fifth Development Plan.In the second step the article 150 of the fifth development plan of Iran will be analyzed and pathology because it is one of the most important of the Fifth Development Plan.For systematic pathology,first we’ll search the footprint of the provisions of article 150 of the Fifth Plan in the Sixth Plan,the second we will compare this article with the same articles in Development Plan of some successful countries such as Japan,South Korea and China and the third we’ll refer to some practical suggestions.<em>با اینکه ایران 8 سال زودتر از ژاپن، 14 سال زودتر از کرۀ جنوبی و 5 سال زودتر از چین تدوین قانون برنامه برای توسعۀ ملی را آغاز کرده، برخی از مهمترین اهداف توسعۀ ملی همچنان محقق نشدهاند. پژوهش حاضر تلاش دارد ابتدا بهشکلی مختصر، به محتواپژوهی برنامههای توسعه در سه کشور ژاپن، کرۀ جنوبی و چین بپردازد تا نشان دهد که رویکرد اصلی برنامههای توسعه در این کشورها چه بوده است. این سطح از تحلیل، با نشان دادن محورهای اصلی برنامهنویسی موفق برای توسعه، به فهم گام دوم تحلیل، یعنی محتواپژوهی موردی قانون برنامۀ پنجم توسعه کمک میکند. در گام دوم، مادۀ 150 «قانون برنامۀ پنجسالۀ پنجم توسعه» بهعنوان یکی از مهمترین مواد برنامۀ توسعۀ پنجم، تحلیل و آسیبشناسی شده است. برای آسیبشناسی نظاممند، ضمن ردیابی احکام مندرج در مادۀ 150 قانون برنامۀ پنجم در قانون برنامۀ ششم، این مادۀ قانونی با موارد مشابه در برنامههای توسعۀ برخی از کشورهای موفق مانند ژاپن، کرۀ جنوبی و چین مقایسه و تلاش شده به برخی پیشنهادهای کاربردی اشاره شود.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222SINGAPORE’S ECONOMIC DEVELOPMENT
UPON THE DEVELOPMENTAL STATE MODELتوسعة اقتصادی سنگاپور براساس الگوی دولت توسعهگرای دموکراتیک112111407531710.22059/jpq.2019.225585.1007007FAالههکولاییاستاد مطالعات منطقهای دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران0000-0001-9655-0995ناهیدکیانیدکتری مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا از دانشگاه تهرانJournal Article20170125Development is one of the concepts in the social science and political science. It has been changed deeply in theoretical dimensions and has been discussed much based on different experiences of many developing countries around the world. Finally in the context of political economy and economic development this concept and related theories new patterns have been emerged. Now beyond these fields, political development and human development have opened new debates about these theories: developmental state theory. This model is an effort to explain the causes and mechanism of development in Singapore, based on this theory. Developmental state theory focus on the role of state based on the process of development of East and South East Asian countries. In this regards the authors survey policies and programs of Singapore’s state. In this paper after review on different main theorist of development, they focus on some ideas of these people. With stress on Leftwich’s outlooks, the authors see the state as the main source and mean of development. They examine the experiences of Singapore’s state to fulfill economic development programs to show the aspects of this model.<em>توسعه بهعنوان مفهومی اساسی در علوم اجتماعی و سیاسی همزمان با تغییرها و دگرگونیهای عمیق جوامع انسانی از نظر مفهومی و نظری و نیز بهصورت عملی سیر تحول گستردهای را پشت سر نهاده و پس از آنکه مدتها تحت تأثیر اثباتگرایی، تغییرهای کمّی را در حوزههای اقتصادی و سیاسی بررسی و دنبال میکرد، بهتدریج در قالب اقتصاد توسعه و اقتصاد سیاسی شاهد تغییرهای اساسی و کیفی در ایستارها و ساختارها بود و مطالعات چندرشتهای حول محور توسعه شکل گرفت، تأکید ویژة این مقاله بر طرح یک نظریة جدیدتر در مطالعات توسعه است؛ نظریة دولت توسعهگرا. در حقیقت به ناتوانی نظریههای پیشین توسعه در تبیین تحولات چشمگیر توسعهای شرق و جنوب شرق آسیا بازمیگردد. این نظریه در بررسی دلایل این موفقیتها، نقش برجستة دولت در توسعة اقتصادی این کشورها را برجسته میبیند. به همین دلیل دولت را بهعنوان عامل نخست موفقیت این کشورها به کانون مطالعات توسعه بازمیگرداند. این مقاله، با روش توصیفی-</em><em>تحلیلی و گردآوری اطلاعات، با استفاده از منابع کتابخانهای و اینترنتی در زمینة توسعة اقتصادی کشور سنگاپور به تحلیل یافتهها میپردازد. تلاش ما پاسخگویی به این پرسش محوری است که بر پایة نظریة دولت توسعهگرا، کشور سنگاپور در رشد و توسعة اقتصادی خود از چه مؤلفهها و راهبردهایی بهره برده است؟ در این زمینه، با مرور آرای برخی نظریهپردازان دولت توسعهگرا و با تأکید بر دیدگاه آدریان لفتویچ، تبیینی سیاسی- جامعهشناختی از تجربة توسعة این کشور ارائه شده است.</em> <em>شاخصهای برگزیدة دیدگاه لفتویچ (نخبگان توسعهگرا، دیوانسالاری کارامد، جامعة مدنی ضعیف، رابطه دولت و طبقات اجتماعی) و نیز مدیریت منافع بخش خصوصی و بهرهگیری از ابزار سرکوب، بررسی شدهاند. نتایج نشان میدهد</em> <em>برمبنای الگوی دولت توسعهگرا، فرایند اقتصادی این کشور، دولتمحور و برپایة راهبرد تنوعبخشی (تکیه بر مزیتهای صنعتی و خدماتی) و برندسازی قرار داشته است.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222Religious Reasonableness in Political
Religious Reasonableness in Political Thougth of john Rawlsمعقولیت دینی در اندیشة سیاسی جان رالز (با تأکید بر اسلام)114111547531810.22059/jpq.2019.211192.1006850FAجعفرمحسنیدکتری علوم سیاسی دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20160711Abstract <br /> like some thinkers and philosophers(like Foucault and Wittgenestein) john Rawls have had periods of thought. Gnerally, his life of thought is divided in to two periods; first begins with publication of A Theory of Jvstice(1971) and ends by political Liberalism(1996). The first period is characterized by two features): Anunique centrality of Liberal doctrne and liberalism, and absence of reasonable pluralism .In the other words, only doctrine of liberalism is reasonable, and so reesonableness of non liberal doctrines is denied. The second Period of though began with book of political Liberalism and continued until his death(2001). In genertal, two developments of thought emerged in this phase: First, proposition of reasonable pluralism; it is claimed that there is not only also liberal docrin in the society but different reasonable doctrins are found. Here matters of reasonable pluralism, overlapping Comsen sus, the politically reasonable , reasonableness of religon (conditionally)werer discussed. Second, he extended the range of reasonobleness and proposed a concept in the name of decancey. He applied this concept to a certain Islamic society under the heading Kazanistan Which to some sxtend is reasonable ad deseving to be tolerated. Therfore religon potentially can result in reas obleness. Generally, in the heart of religious reasonableness lie elements such as tolartion, deliberation, recognition, intersubje ctivty, dialoug, consensus. Some matters discussed in this article are:<br /> 1. What is reasonableness?<br /> 2. What means religious reasonableness?<br /> 3. Why I slam is reason able and how?<em>جان</em><em>رالز</em><em>مانند</em><em>برخی</em><em>از</em><em>متفکران</em><em>و</em><em>فیلسوفان </em><em>(</em><em>مثل</em><em>فوکو و</em><em>ویتگنشتاین</em><em>)</em><em>دورههای</em><em>فکری</em><em>داشته</em><em>است. بهطور</em><em>کلی</em><em>حیات</em><em>فکری</em><em>او</em><em>به</em><em>دو</em><em>دوره</em><em>تقسیم</em><em>میشود؛</em><em>دورة اول</em><em>با</em><em>انتشار</em><em>کتاب</em><em>نظریهای</em><em>دربارۀ</em><em>عدالت</em><em>(1971) شروع</em><em>و</em><em>با</em><em>لیبرالیسم</em><em>سیاسی(1996)</em><em>تمام</em><em>میشود</em><em>.</em><em>ویژگی</em><em>اصلی</em><em>دورة</em><em>اول،</em><em>محوریت</em><em>دکترین</em><em>لیبرال</em><em>و لیبرالیسم</em><em>و</em><em>فقدان</em><em>پلورالیسم</em><em>معقول</em><em>اس</em><em>ت.</em><em>بهعبارتی</em><em>تنها</em><em>دکترین</em><em>لیبرالیسم</em><em>معقول</em><em>است</em><em>و</em><em>معقولیت</em><em>دکترینهای</em><em>غیرلیبرال</em><em>نفی</em><em>میشود.</em><em>ازاینرو</em><em>بحث</em><em>معقولیت</em><em>دینی</em><em>در</em><em>این</em><em>مرحله</em><em>منتفی</em><em>است. دورة</em><em>دوم</em><em>فکری</em><em>با</em><em>انتشار</em><em>کتاب</em><em>لیبرالیسم</em><em>سیاسی</em><em>شروع</em><em>شد</em><em>و</em><em>تا</em><em>مرگ</em><em>او (2001)ادامه داشت.</em><em>بهطور کلی دو تحول فکری در این دوره شکل گرف</em><em>ت؛</em><em>نخست، طرح پلورالیسم معقول که براساس آن ادعا شد فقط یک دکترین لیبرال در جامعه وجود ندارد و دکترینهای لیبرال معقول گوناگونی وجود دار</em><em>د.</em><em>در اینجا بود که بحث پلورالیسم معقول، اجماع همپوشان، امر معقول به لحاظ سیاسی، معقول بودن </em><em>(</em><em>دین بهطور مشروط</em><em>) </em><em>و... به بحث نهاده شد</em><em>.</em><em>دوم اینکه او دامنة معقولیت را گسترش داد و مفهومی تحت عنوان آبرومندی را طرح کرد</em><em>. </em><em>او این مفهوم را دربارۀ جامعة اسلامی خاصی به نام کازانیستان بهکار برد که تا حدودی معقول و شایستهمدار اس</em><em>ت.</em><em>بنابراین دین این قابلیت را دارد که بهشکل معینی از معقولیت بینجامد.</em><em>بر این اساس در دل معقولیت عناصری چون مدارا، مشورت، شناسایی، بیناذهنیت، گفتوگو و اجماع قرار دار</em><em>د.</em><em>برخی از موضوعاتی که در این مقاله بررسی میشود عبارتاند از: 1. معقولیت چیست؟ </em><em>2.</em><em>منظور از معقولیت دینی چیست؟ 3.</em><em>چرا اسلام معقول است و چگونه؟ </em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222Legitimization of War on Terror in US Foreign Policy Discourseمشروعیتبخشی به جنگ علیه تروریسم در گفتمان سیاست خارجی آمریکا115511747531910.22059/jpq.2020.265604.1007308FAحمیرامشیرزادهدانشیار روابط بینالملل دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران0000-0002-7983-1397حسینرجاییکاندیدای دکتری روابط بینالملل دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20180923Following the 9/11 attacks, the US, as a part of its "war on terrorism", attacked Afghanistan and Iraq to lead what was called a campaign to liberate all the people from terrorism and direct them towards freedom and democracy. In the years that followed, thousands of people were killed, injured, and lost their homes; thousands of people tried to find refuge in other countries; and incalculable losses were incurred. Terrorism, however, was not stopped and terrorist activities spread all over the world. This costly and damaging policy with all its negative consequences was made possible by legitimizing strategies of US administration. This article seeks to analyze the legitimizing discourse of the Bush administration through metaphor and predicate analysis. The findings show how American officials and in particular President Bush, by relying on hegemonic discourses such as liberalism and American exceptionalism, constructed a new representation of the self and the other through which US practices and policies could be justified.<em>پس از حادثة یازدهم سپتامبر و شکل گرفتن آنچه «جنگ علیه ترور» خوانده شد، آمریکاییها با حمله به افغانستان و عراق به آن پاسخ دادند. لازمة مبادرت به دو جنگ در پاسخ به یک حملة تروریستی، با توجه به پرهزینه بودن جنگها در ابعاد مختلف مادی، انسانی و عاطفی-احساسی، توجیه و مشروعیتبخشی به آنها بود. حال این مسئله مطرح میشود که چگونه در جهت امکانپذیر شدن چنین سیاستهای پرهزینهای، راهبردهای مشروعیتبخش به آنها شکل گرفت</em><em>. این مقاله با بهرهگیری از چارچوب نظری تحلیل گفتمان انتقادی و روشهای تحلیل استعاره و تحلیل خصوصیات اسنادی، به تجزیهوتحلیل خطابههای دولت بوش در مورد جنگ علیه تروریسم میپردازد تا راهبردهای مشروعیتبخش به این سیاست خارجی را نشان دهد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که مقامات آمریکایی بهویژه بوش در چارچوب گفتمانهای مسلط داخلی و بینالمللی همچون استثناگرایی و لیبرالیسم و با بهرهبرداری از خلأ معنایی ایجادشده در پی این بحران، به بازنمایی جدیدی از «خود» و «دیگری» پرداختند تا به سیاست و رویههای این کشور در جنگ علیه تروریسم مشروعیت بخشند.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222The Role of the Universal Declaration of Human Rights in Development of Regional Arrangementsنقش ترتیبات منطقه ای در غنای گفتمان جهانی حقوق بشر117511917532010.22059/jpq.2019.278070.1007419FAنسرینمصفااستاد روابط بینالملل دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانحمانهکریمی کیادکتری روابط بینالملل دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20190426On the occasion of the 70th anniversary of the Universal Declaration of Human Rights, in this paper, the role of the Declaration in development of regional instruments and mechanisms is being examined. So far, five regions in the world (Africa, Americas, Europe, the Islamic-Arabic region and Asia-Pacific) have been inspired by the Universal Declaration of Human Rights and established their regional arrangements, such as instruments and mechanisms for monitoring and enforcing human rights, including declarations, commissions and special courts of human rights. In these regional arrangements, while maintaining the principles and values set forth in the Universal Declaration of Human Rights, regional features such as philosophical foundations, values, norms, concerns and local and regional needs are taken into account. For this reason, the establishment of regional arrangements, in addition to the development of universal human rights principles, promotes the acceptance and implementation of these principles at local and regional levels.The present study demonstrates that regional human rights systems continue to strengthen the UN system in protecting and promoting human rights at the regional level and enhancing its effectiveness.<em>با گذشت هفتاد سال از تصویب اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، در این مقاله، نقش این سند در گسترش ترتیبات منطقهای حقوق بشر بررسی می</em>شود<em>. </em><em>تاکنون، </em><em>پنج </em><em>منطقه در جهان </em><em>(</em><em>آفریقا، آمریکا، اروپا، منطقۀ عربی</em><em>-</em><em>اسلامی و آسیا</em><em>-</em><em>پاسیفیک</em><em>) </em><em>با الهام از این اعلامیه، ترتیبات منطقهای مربوط به خود مانند اسناد و</em><em>سازوکارهای اجرایی و</em><em>نظارتی حقوق بشری را تأسیس کردهاند</em><em>. </em><em>در این ترتیبات منطقهای ضمن حفظ اصول و ارزشهای جهانی حقوق بشری مندرج در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، ویژگیهای منطقه</em><em></em><em>ای مانند مبانی فلسفی، ارزش</em><em></em><em>ها، هنجارها، نگرانی</em><em></em><em>ها و نیازهای منطقه</em><em></em><em>ای مورد توجه قرار میگیرد</em><em>. </em><em>به همین دلیل، تأسیس ترتیبات منطقهای، علاوه</em><em>بر توسعۀ اصول جهانی حقوق بشر، با وارد کردن این اصول در سطح منطقهای، قابلیت پذیرش و اجرای آنها را توسعه میدهد</em><em>. </em><em>سؤال اصلی این مقاله، در خصوص نقش اعلامیۀ جهانی حقوق بشر در ایجاد ترتیبات منطقهای حقوق بشری و آثار این ترتیبات منطقهای بر جهانشمولی حقوق بشر تعریف میشود</em><em>. </em><em>پژوهش حاضر نشان میدهد که نظامهای حقوق بشری منطقهای ادامۀ سیستم سازمان ملل متحد در حفاظت و ارتقای حقوق بشر در سطح منطقهای است و اثربخشی آن را تقویت میکند.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222--پوپولیسم سیاسی- اقتصادی و فرهنگی، دموکراسی و توسعه119312107532110.22059/jpq.2019.268181.1007328FAسید احمدموثقیاستاد علوم سیاسی دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20181029پوپولسم پدیده ای است که با بسیج توده ای و به عنوان اعادۀ حاکمیت به مردم علیه نخبگان حاکم در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهت گیری دارد و اکنون به بسیاری از کشورها سرایت کرده است. مقالۀ حاضر می کوشد معنا و ویژگی ها و زمینه های تاریخی و اجتماعی شکل گیری پوپولیسم، به ویژه در آمریکای لاتین، را با این پرسش محوری که چه رابطه و نسبتی با دموکراسی و توسعه دارد، بررسی نماید. به نظر می رسد که پوپولیسم در پیوند با چپ گرایی یا بنیادگرایی مذهبی به شدت مانع تحقق توسعه ودر نتیجه دموکراسی درکشورهای جهان سوم است.<em>پوپولیسم، پدیدهای است با ریشههای عمیق تاریکی و اجتماعی که با داعیة اعادة حاکمیت به مردم و با شعار عدالت، تودههای فقیر و محروم و بهحاشیهرانده را علیه نخبگان حاکم بسیج میکند و اکنون به پدیدهای جهانی و علیه جهانی شدن، تبدیل شده است. مقالة حاضر میکوشد معنا و ویژگیها و زمینههای تاریخی و اجتماعی و فکری پوپولیسم را، بهویژه در آمریکای لاتین، با این پرسش محوری که چه رابطه و نسبتی با دموکراسی و توسعه دارد، بررسی کند. بهنظر میرسد که پوپولیسم در پیوند با چپگرایی یا بنیادگرایی مذهبی یا ناسیونالیسم رمانتیک، با دامن زدن به هیجانات تودهای و تشدید شکافهای هویتی و قومی- نژادی و فرقهای و اجتماعی، نظم و ثبات سیاسی و حاکمیت قانون و انباشت سرمایه را تضعیف میکند و بهشدت مانع تحقق توسعه و در نتیجه دموکراسی در کشورهای جهان سوم میشود.</em>دانشگاه تهرانفصلنامه سیاست1735-967849420191222The crisis of modern philosophy in Husserl's and Heidegger's point of views
and the separation of action from realityبحران فلسفۀ مدرن از منظر هوسرل و هایدگر و جدایی کنش و واقعیت121112277532210.22059/jpq.2020.232063.1007051FAمهدینصراستادیار علوم سیاسی دانشگاه پیام نور0000000210947631Journal Article20170426Western modern philosophy in Husserl's point of view confronts a crisis. This crisis can be summarized in "the mathematization of nature". In this project, the essence on nature's truth is to be pure geometry and mathematics. Therefor our real everyday world is replaced by a constructed mathematical world of modernity. This crisis in itself has some other crises which Husserl never paid attention to, including technology. Technology is not a neutral instrument to achieve a goal. However, it is an interpretation of the beings' truth which expresses a conflict to the nature and has the inappropriate expectation from it to be a supplier of energy. In technology, Human being itself is also challenged. He is obedient to technology. Finally the modern crisis changes the relation between thought and reality and results in a rupture of philosophy from human action; so one of the most fundamental solutions of some contemporary philosophies of ethics and politics is dividing of western ontology and human action.<em>در این مقاله با روش پدیدارشناسی، در مورد بیبنیادی اخلاق و سیاست در اندیشۀ مدرن بحث میشود. هوسرل بحران مدرن را ناشی از «ریاضیگونه کردن طبیعت» میدانست. در این پروژه، جهانِ برساختهشدۀ ریاضیوارِ مدرنیته، جایگزین جهان واقعی و هر روزی ما میشود. بحران بعدی تکنولوژی است. تکنولوژی ابزاری خنثی برای دست یافتن به هدف نیست، بلکه نوعی تفسیر از حقیقت موجودات است که نوعی تعرض به طبیعت را بیان میکند و آن را در برابر این انتظار بیجا قرار میدهد که صرفاً تأمینکنندۀ انرژی باشد. در تکنولوژی، خود بشر نیز به معارضه فراخوانده میشود. او نیز تابعی از تکنولوژی خواهد بود. در نهایت، بحران مدرن رابطۀ اندیشه و واقعیت را هم دگرگون میکند و به قطع ارتباط فلسفه از کنش انسان منجر میشود؛ بهنحوی که امروزه یکی از راهکارهای اساسی بیشتر اندیشمندان، جداییافکنی میان هستیشناسی و کنش بشری است. این جداییافکنی را در اندیشۀ دو فیلسوف اخلاق معاصر یعنی لویناس و مکاینتایر نشان خواهیم داد.</em>