ظهور جریان وهابیت و در پی آن پدیدار شدن پدیدههای جدید فکری و سیاسی همانند طالبان، القاعده، القاعده فی بلاد الرافدین و داعش، مدعیان متفاوتی را در گفتمان دینی جهان اسلام رقم زد. رهاورد این جریان و گفتمان، ترویج نوع مشخصی از عقیده و باور دینی و رویۀ متفاوتی از عمل فقهی نسبت به مسلمانان دیگر است که برای غلبه بر دیگر جوامع مسلمان، به تکفیر مسلمانان دیگر پرداخت و تصویر جدیدی از خشونت معطوف به دینداری را ترویج کرد که در سایر ِفرَق اسلامی چنین رفتار خشونتآمیزی در تاریخ اسلام دارای سابقۀ کمتری بوده است. به گمان بسیاری، وهابیت، القاعده و داعش تداوم جریان فکری خوارج در تاریخ صدر اسلام بوده، چه اینکه انگارههای جبرگرایانۀ فلسفی و ظاهرگرایانۀ حدیثی را در آنان جستوجو میکردند. اما به باور ما این گمانه چندان صحیح به نظر نمیرسد زیرا خوارج را کمبنیانتر از تأثیرگذاری عقیدتی و فاقد پایانههای فکری لازم برای شکل دادن به چنین تحولات تاریخی میدانیم. علیهذا باور داریم این مسئله را باید عمیقتر و دقیقتر بررسی کرد و بنیانهای فکری آن را در جای دیگر جستوجو کرد. به اعتقاد ما این جریان با حکومت اموی در مقوله باورها، سنتها و عملکردها، شباهت و همخوانی کلامی، فقهی و تاریخی آشکارتر و پیوند عمیقتری دارد.